عنوان : نمایشگاه ملحقات و ضمیمهها (نمایشگاه انفرادی عکس مژگان خادمیراد)
نویسنده : ایمان پروین، رضا کوراوند، فاطمه رضایی، فاطمه فانی، نگار کریمپور
بیانیه هنرمند
آدمها شکلِ رسمیِ علاقهام به دیدن دنیا هستند؛ رفتارها، روشها، زیستها، افتها، خیزها.
عکاسی، این رسانهی در دسترسِ همگان، با کلید واژههای دمِ دستاش، خوب میتواند این شکلِ سطحی و کمعمقِ زندگیِ ما آدمها را روایت کند. اصلا گویی عکاسی برای ماهایی است که داریم زیستنی را تجربه می کنیم که نه قبل از ما و نه بعد از ما اینگونه تجربه نخواهد شد؛ و شاید حتی برای بعدی ها چیزی بیاید که دیگر نامش دوربین نباشد.
جستجوی من در عکاسی انگار تازه در حال به بارنشستن است. بعد از سالها به تماشا نشستن و دورشدن، حالا که مینویسم، حالا که عکس میگیرم، انگار صدای شاتر را عمیقتر از همیشه میشنوم.
من شیفتهی سردستیها هستم؛ شیفتهی بیدقتیهای گیر افتاده در نظمِ تحمیل شدهی روزمره؛ شیفتهی ثبتِ لحظههای بیاهمیت، ثبتِ ردِ روغن بر آسفالت خیابان؛ شیفتهی تصویرِ مخدوشام در آینه که بیشباهت به من و شبیه هزاران تصویر بیکیفیتِ خارج شده از دوربینها است.
نویسنده: ایمان پروین
مژگان خادمیراد ، فارغالتحصیل كارشناسی ارشد دانشگاه هنر در نمايشگاهی تحت عنوان ملحقات و ضميمهها سعي بر ارائه مفهوم و برداشتی عينی از واقعيت امروزی با ابزاری به اسم عكاسی (دوربين) دارد . متن زير نقدی چند جانبه از اين نمايشگاه است كه در سه بخش مورد بررسی قرار داده شده است
بخش اول | موضوع
در برخورد اول بعد از خواندن گزارهی هنرمند، شاهد ابلاغ مفهوم ناكامل، روزمرگی، لذت و هراس، حسرت حاصل از دست دادن و گره خوردن با دنيای بيرون هستيم. تمامی اين مفاهيم دور از عكسهای ارائه شده بر ديوار اين گالری نيستند. اين عكاس، خودِ امروزیاش را گم شده در بين اتفاقات و حوادث دنيای مدرن و ماشينيسم ميداند. حوادثی كه از دل زندگی روزمره او بيرون میآید. خانم خادمیراد از دوربين به عنوان يک ابزار در راستای بلاغت اين موضوع ياد كرده است. عكاسی از موضوعاتی ساده، موضوعاتی كه شايد هر روز هر يک از ما در محيط اطراف خود میبينيم طوری صورت گرفته گويا همه آنان بر خلاف گذشته دست از نفس كشيدن كشيدهاند و ميان قابی سرد و بیروح به ثبت رسيدهاند. بريدن و از دست دادن، فراموش كردن، هر انسانی در زندگی امروزیاش شاهد فراموش شدن و جايگزين شدن عناصر پيراموناش است كه از آن به عنوان لذت اتفاقات جديد و هراس از دست دادن ياد شده است.
بخش دوم | نحوه ارائه
فضای كم نور ، قاب عكسهايی با فضای خالي زياد، میتوان گفت هر دو از اولين عنصرهايی باشند كه در برخورد اول با فضای گالری آشكار میگردد. نورهای موضعی و فضای نسبتاً تاريک گالری را میتوان گفت عاملی همراستا با حرف هنرمند است. در ميان سالن گردش میکنم، عكسها گروه گروه تجمع كردهاند و حرفی يک صدا را بيان میكنند. قابهايی با فضای سفيد خالی در وهلهی اول توجه را به كانون قاب يعنی عكس جلب میكنند و ميتوان گفت هنرمند به دنبال القای حس گمشدگی و كوچک شمردن اتفاقات روزمره است. گويی عكس در ميان فضای بیروح و خالی گم شده است.
بخش سوم | تكنيک
میتوان گفت در اين آثار ما شاهد عكسهای آرمانی و آنچه امروزه به آن عكسهای تكنيكی میگويند نيستيم. گويی عكاس راهي سادهتر برای بيان پيدا كرده باشد. نمیتوان به درستی راجع به كادر و نور و رنگ عكسها صحبت كرد اما میتوان گفت روش انتخاب شده در راستای موضوع ارائه شده است. در بعضی از عكسها استفاده از فلاش به چشم ميخورد گويی سوژه در جای خود خشک شده است. بعضی عكسها دارای يک موضوع زنده و اميدوار كننده هستند همچون برگ، درخت يا نقاشیهای ماهی روی ديوار كه در عكس گويی ديگر اميدی ندارند. به طور كلي برای جمعبندی میتوان گفت اجزای اين گالری تا حدودی به درستی در كنار يکديگر چيده شدهاند و در بدو ورود گرهای شكل میگيرد اما باز شدن اين گره تا پايان تماشای آثار در مخاطب میماند و حتی گاهی در مخاطب میماند و باز نمیشود تا شاهد همبستگی ميان دردِ مشترک در مخاطبهای گوناگون باشيم.
نویسنده: رضا کوراوند
فضای مجموعه به خودی خود جزء اثر هنری قلمداد میشود چرا که با استفاده از نورِ مناسب و فضای صوتیِ درست، به مخاطب حس هنرمند القاء میشود. بن مایه مجموعه نوعی تراژدی از فوت مادر هنرمند است، که همزمان با نگاه به عکسها به تونل ساخته شده توسط هنرمند پرتاب میشویم.اتفاق درونی هنرمند برای مخاطب آشکار و مخاطب با دغدغهی هنرمند به خوبی همدردی میکند.ارائه ی عکسها هوشمندانه و تکنیکی است که همراه با فضای گالری نوعی سکوت و آرامش ذهنی را داراست.
نوع روایت عکسها چرخشی است، شروع و پایانی ندارد و از هرجا که شروع به دیدن کنیم به داستان عکسها لطمهای وارد نمیشود. درعکسهای هوشمندانه خبری از سوژهی اصلی که مادر هنرمند است پیدا نمیکنیم جز؛ در چند عکس که سایهاش را میبینیم.
هنرمند مرگ را روشنتر از زندگی کسالتبار و دارای روزمرگی میداند که شاید از لحاظ فلسفی موضوع گستردهای باشد. درآخر، نمایشگاهی کامل با دغدغهای مثبت ونگاهی متفاوت از زندگی و مرگ است.
نویسنده: فاطمه رضایی
مجموعه ملحقات و ضمیمهها شکل سطحی و کمعمق ما آدمها را روایت میکند. در این مجموعه مژگان خادمیراد از چیزهایی سردستی مانند گیاهان، صندلی، رد روغن بر روی آسفالت و ... با قطعی کوچک عکاسی کرده است. چیدمان عکسها نیز به بیان هنرمند بیربط نیست و هریک میتوانند با وجود بینظمی بیانگر جست و جویی باشند که عکاس در پی آن است. این عکسها به دنبال توصیف چیزی یا یک رویداد سرنوشت ساز نیستند، بلکه به دنبال نشان دادن یک وضعیت و یک لحظه هستند. لحظاتی که گویا برای عکاس لحظاتی متفاوت بوده و او جهان اطراف خود را اینطور مشاهده کرده است. من در این مجموعه با مفهومی از خانه مواجه شدم که حاصل نگاه شخصی عکاس است و این مفهوم با تصورات و درک من از خانه کاملا متفاوت است، شاید همین برای نتیجهگیری کافی است.
نویسنده: فاطمه فانی
این مجموعه شامل ۲۷ عکس چاپ شده در قطعهای بسیار کوچک میباشد که بعضی به صورت تکی و بعضی به صورت چندتایی در قابها و پاسپارتوهای سفید کنار هم قرار گرفتهاند.عکسها با فواصل زیاد در گوشههای گالری و در کنج دیوار چسبانده شدهاند. صدای چکیدن قطرههای آب به صورت مداوم در حال پخش شدن است. بلافاصله بعد از ورود و در نگاه اول به نظر میرسد در حال جمع آوری نمایشگاه هستند. دیوارهای خالی و قابهایی که گویی به گوشه ایپرت شدهاند.مثل این است که عکاس نمیدانسته عکسها را چطور چیدمان کند. مشخص است که مسیر معینی برای تماشای عکسها وجود ندارد. فضای بسیار سرد و بیروح عکسها با فضای نمایشگاه همخوانی عجیبی دارد. گویی از مکانها و اشیا و افرادی عکس گرفته شده است که زمانی به آنها تعلق داشته داشته است و اکنون تنها خاطراتشان باقی مانده است.در بیشتر عکسها وارد جزییات شده است. معلوم است که جزییات برایش اهمیت بیشتری دارد. همانطور که در استیتمنت ذکر کرده است این مجموعه روایت ناکاملی است.عکسها دنیای شخصی و گره خورده ی عکاس هستند.و حالا خوب یا بد به نمایش در آمدهاند.عکاس هدف خود را به خوبی در استیتمنت گفته است ولی در اجرای آن ضعیف عمل کرده است.